ذهنیت رشد
ذهنیت رشد ( Growth mindset )
این مطلب ممکن است برای نوجوانان و کودک در حال رشد و همچنین برای شخصی که در حال تحصیل است کاربردی بنظر برسد.
A national experiment reveals where a growth mindset improves achievement
یک آزمون ملی نشان میدهد که رشد دستاورد های تحصیلی را بهبود میبخشد.
یکی از نویسنده های اصلی این مقاله کارل دوک است .که یکی از کتابهای معروف ایشان Mindset the new psychology of success که به فارسی 2 تا ترجمه از این کتاب داریم بنام طرز فکر روانشناسی نوین موفقیت و ذهنیت روانشاسی جدید موفقیت .
کتابی علمی است که اگر علاقمند به مطالعه هستید و در زمینه فرزند پروری و تحصیل و کسب کار این کتاب میتواند کمک کننده باشد.
کارل دوک معتقد بود که انسان ها میتوانند درهنگام برخورد با مسائلی مانند رشد هوش موفقیت استعداد دو نوع ذهنیت داشته باشند .
نوع اول ذهنیت ایستا یا ثابت
نوع دوم ذهنیت رشد
ذهنیت ثابت بر این باور است که انسان ها استعداد ثابتی دارند و با آن استعداد متولد میشوند و هرکسی در حوزه ی خاصی استعداد دارد و وظیفه بر این است که استعدادش را کشف کند .در حقیقت بر این باور است که پیدا کردن استعداد مهم است نه خلق کردن آن. و نیز بر این باورند که نمیشود استعداد را خیلی تغییر داد.بطور مثال میگوییند یکی استعداد ریاضی دارد شخصی استعداد مو سیقی دارد و ..این اصطلاحات را بارها شنیدیم یا حتی خودمان بر این باور بودیم که ژنش در ما نیست تو ذات و سرشت ما نیست که این مفاهیم باور به ذهنیت ثابت را دارند .
اما در برخی افارد مشاهده کردند که باورشان به ذهنیت استعداد اینگونه نیست .و ذهنیت رشد را دارند معتقدند که همه چیز را همه کس ندارند .اما با تمرین ومداومت در تمرین و تلاش و یادگیری میتوان ان استعداد خاص را به دست آورد.
مثلا این جمله که میگوید من استعداد شم ریاضی را ندارم درست نیست چرا که اگر شروع به مطالعه و تمرین و تکرار کنیم به تدریج در این زمینه قوی خواهم شد.
یا این جمله که من هیچگونه ذوق و استعداد هنری ندارم اشتباه است چرا که در هر تمرین وتکراری میتوان رشد در زمینه ی هنررا خلق کرد.کارل دوک تاکید داشت که مهم است ما به افراد این باور را انتشار دهیم که خیلی روی مسئله ی استعدادذاتی ونبوغ ذاتی و دورنی مانور ندهیم بلکه تاکید ما برروی این باور باشد که انسانها را میتوان پرورش داد رشد داد و به مراحل موفقیت رساند.
و ذهنیت رشد بطور خلاصه این مفهوم را دارد مغز مانند عضله است و با تجارب جدی یادگیری قوی تر و باهوش تر میشود.این ادعایی است که پشت ذهنیت رشد قرار دارد.
وقتی ما با افراد ورزشکار روبه رو میشویم که بدن عضلانی دارد اولین باوری که در ذهنمان نقش میبندد این نیست که مادرزادی این عضله را داشته است البته که ممکن است باز هم این ذهنیت را داشته باشیم که بگوییم ژن هم موثر است اما در اغلب موارد این ذهنیت را داریم که برای رسیدن به این بدن توانمندورزش زیادی انجام داده و بصورت روتین ورزش را دربرنامه ی روزانه اش دارد و حتی در راس اولویت برنامه ی روزانه اش قراردارد.یعنی ذهنیت در برخورد با فیزیک انسان ها این است که این محصول تلاش تجربه و همچنین بکار بردن تکنیک های خوب است.
به همین دلیل کارل دوک معتقد بود که باور به رشد را در مغز به عضله شبیه سازی کنیم.
به همین علت توصیه میشود اگر نوجوانی یا کودک در حال رشدی را در خانواده دارید حتما این مسائل را برای آنها به زبان ساده شفاف کنید .
آنچه که در این مقاله اتفاق افتاده دانش آموزان سال نهم را 2 جلسه 25 دقیقه ای برای آنها برگزار کردند که این گروه مداخله مقاله است گروه کنترل را هم 2جلسه ی 25 دقیقه ای برایشان برگزار کردند و فاصله ی بین برگزاری جلسات بین 1تا 4 هفته بودیعنی در جلسه ی اول کلیپی در رابطه با برنامه تعاملی اینترنت را به آنها دادند تا تماشا کنند و سه چهار هفته بعد همین کلیپ را مجددا باید تماشا میکردند.و دانش آموزان به دو گوه تقسیم شده بودند گروهی گروه مداخله ودیگری گروه کنترل.
گروهی که تصادفی بودند و کسانی که نمرات آنها را ارزیابی کرده بودند نمیدانستند دانش آموز کدام برنامه ی اموزشی را دیده است
در برنامه ی آموزشی ذهنیت رشد به این مسائل اشاره کردند که مغز با تلاش و افزایش اتصالاها و سیناپس ها قوی تر میشود و برای آنها توضیح دادند که در مغز موضوعی بنام اتصالات بین نورونی وجود داردو معتقد بودند که وقتی تمرین میکنید و مهارت حل مسئله را در خودتان تقویت میکنید این اتصالات هم تقویت میشوند.و قوی شدن غز را در پی دارد.و اشاره ای که در این کلیپ داشتند به مسئله ی عضله پرداختند که همانطور که شما با تمرین ورزش به تناسب اندام دست پیدا میکنید از مغزخود هم کار بکشید مغزتان هم به تدریج توانمند تر خواهد شد.همین ذهنیت را ما باید در مسئله ی یادگیری هوش خویشتن داری و مسائل دیگر روانی دامن بزنیم. خب این دو جلسه به این گروه ذهنیت رشد را یاد دادند.
در گروه کنترل هم همین مسائل را یاد دادند منتها دیگر به مسئله ی عضله اشاره ای نکردند.مثلا گفتند که مغز ما یک دستگاه خیلی پیچیده ایست و از چه اجزایی تشکیل شده و چه قسمتهایی از آن اگر آسیب ببیند چه اتفاقی میفتد و این اجزا مغز چه کارایی دارند و مثال فینیاس گیج را زدند که سرکارگر راه آهن بود که شهرتش بخاطرجان به در بردن از حادثه ای است که در آن یک میله بزرگ آهنی در رش فرو می رود و یک یا هر دو لوب پیشانی مغزش را نابود میکند . هرچند که زنده میماند و به زندگی خود ادامه میدهد اما این آسیب دیدگی روی شخصیت او تاثیر می گذارد بطوری که دوستانش میگفتند که او دیگر گیج نیست .
خب به این دانش آموزان این موضوعات را توضیح دادند اما اشاره ای به مقوله ی رشد نکردند و در اخر سال نمرات تحصیلی هردو گروه را ارزیابی کردند .در اکثریت دانش آموزانی که به این گزینه برخورد کرده بودند که مغز را همانند عضله میشود توانمد ساخت افزایش نمره داشتند در مقایسه با دانش آموزانی که 50دقیقه ی متفاوتی را دیده بودند.
پس پیامی که از این مقاله میشود دریافت کرد این است که در چند کانون مختلف به افراد متذکر شویم همانطور که ما دمبل های مختلفی با سایز های مختلفی داریم و به تدریج از دمبل های کوچک به سمت دمبل هایی حجیم تر خواهیم رفت این ذهنیت را هم برای مغز داشته باشیم .البته باید در نظر داشته باشیم که همانطور که دمبل زدن قانون خاص خودش را دارد مغز هم به هیمن شک است به طور مثال 30دقیقه مطالعه کنم 10 دقیقه استراحت و دیگری ممکن این کشش را داشته باشد که 50دقیقه مطالعه کند با 10 دقیقه استراحت . پس ما باید در یک محدوده ی مطلوب و بهینه قرار بگیریم و از مغز خود را به فعالیت وارداریم.در این صورت مغز به تدریج شروع به رشد میکند.و این محدوده را باید درست در حد توان خود تخمین بزنیم .
پس خوب است بدانیم که با کار کشیدن از مغزمان سیناپس ها افزایش پیدا میکنند ترشحات مولکول ها و ناقل های شیمیایی افزایش پیدا میکنند و بسیاری مسائل مثل اراده خویشتن داری کنترل تکانه پرخاشگری دقت توجه و تمرکز قابل قوی شدن است .
دیدگاهتان را بنویسید